مهربانمهربان، تا این لحظه: 16 سال و 12 روز سن داره

مهربان من

بدون عنوان

دختر گلم این روزا یه کوچولو حرفای بد یاد گرفتی من نگرانم چون هیچ خوشم نمی یاد ازاین حرفا بزنی اما دکتر هلاکویی تو سی دیش می گه که مال سن شماست.امیدوارم زودتر از یادت برن.البته حرفای خوب و بدو قاطی کردی گاهی می پرسی مامان نازنین من حرف خوبیه؟یه وقتایی هم خودتو لوس می کنی و می گی مامان گلم چشات قشنگه.اون وقت دلم می خواد بخورمت. خلاصه که منو با حرفات دیوونه کردی.دیروز هم رفتیم از فروشگاه فکر اموز برات بازی فکری خریدم یه پازل اهنربایی که حالتهای خوشحالی و خنده وناراحتی رو ولباس دختر و پسر رو یاد میده.یه حلقه ورزش هم خریدی که خیلی مقبولت افتاد چون باش خوابیدی حتی پارک هم بردیش حالا نیست خیلی چاقی می خوای لاغر هم بکنی. بابا محسن هم هنوز امتحاناتش...
14 تير 1390

بدون عنوان

مهربان مامان این روزا که من تعطیلمو در کنارت اما باز هم دوست داری بری بیرون از خونه.بعضی روزا میری کلاسهای مهداما یه روزایی هم پیش مامانی. دیروز هم رفتی خونه باباجونت پیش بهار و عمه فرزانه.امروز هم مامان بردت بیرون ولی هوا گرم بود زودبرگشتیم.دایره لغاتت ماشالا وسیعتر شده وخیلی بهتر حرف و منظورتو می گی البته من فکر می کنم مهد بی اثر نیست.راستی هفته پیش هم رفتیم خونه باباجون دزفول برای روز پدر وکلی به شما خوش گذشت چون محمد امین و ثنا هم بودن .علی کله هم رفتی واونجا ماهی دیده بودی وقتی اومدی خونه می گفتی من یه استخر بزرگ رفتم که ماهی داشت.برات بزرگ شدن مهم شده درست عین بچگی خودم منم عاشق بزرگ شدن بودم.اما حالا میگم که تو بچگی کن تا حسرتش به دلت...
1 تير 1390

ارزوی مهربان

دختر مامانی به تازگی مهد کودکتو عوض کردم واومدی امید مادر البته به میل خودت بود واونجا رو دوست داری.عاشق بیرون از خونه ای وتو خونه بند نمی شی.اگه خونه باشی میری پیش النا و شیما.اینا دوستات هستن وکلی هم ازت بزرگترن .تازه کلاس ایروبیک کودکان هم میری و کلی حرکات ورزشی یاد گرفتی. تازه قراره که کلاس زبان و نقاشی هم بری.خدارو شکر فعال هستی و علاقه مند امیدوارم همیشه همین جور باشی گلکم.راستی امشب شب ارزوهاست تو از خدای مهربون چی می خوای؟
19 خرداد 1390

بدون عنوان

دختر گلم این روزاحسابی سرت شلوغه آخه مامان جون و بابا جون دزفول اینجا هستن وتو حسابی بت خوش می گذره منم یه نفسی می کشم دیروز هم خونه خاله بودیم وجشن روز مادر برا مامان جون گرفتیم بابایی هم امروز اومده وتو حسابی خوشحالی بابا یی هم برات پسته اورده که تو دوست داری.یه کوچولو حالت بده چون سرما خوردی البته خفیف ولی خوب من نگرانتم امیدوارم زود خوب بشی.حالا هم رفتی تا با مامان جون بخوابی ولی کو خواب فعلا شونه اوردی موهامونو شونه میکنی . ...
8 خرداد 1390

بدون عنوان

دختر گلم امروز خیلی هوا گرمه وما رفتیم حمام اب بازی تو هم کیف کردی حالا هم رفتی خونه کیارش کوچولو که ١سالشه و همسایمون هستن.خیلی بازی رو دوست داری وخیلی به بچه ها علاقه داری راستی فردا روز مادره تو مهد به شما یاد داده بودن که تبریک بگی وتو قاطی کردی وگفتی مامان تولدت مبارک بعد هم تو خونه گفتی مامان فردا روز معلمه؟الهی قربونت برم. قراره که تو کلاس تابستونی مهد شرکت کنی امید وارم دوست داشته باشی.خوب مامانی من دیگه کار دارم  باید برم.بووووووووووووووووووووووس* ١٠٠٠٠ ...
2 خرداد 1390

دختری که هنوز ...................

مهربان به پیشنهاد بابایی این تو وبلاگت می نویسم تا یادت باشه اگه یه روز مامان شدی نگی بچه ات به کی رفته بدون به خودت رفته.تو هنوز رو پای مامی می خوابی و حاضر به ترک عادت نیستی که نیستی.ماشالا پات دیگه میره تو دهنم ولی ول نمی کنی.نمی دونم چی کارت کنم.از بچگی جدا خوابیدی ولی همیشه قبلش رو پام خوابیدی.خیلی تلاش کردم ترکت بدم ولی مقاومتت زیاده مادر.امیدوارم خودت به این نتیجه برسی که ادم اگه خودش بخوابه بهتره تا رو پام (به قول خودت). ...
31 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

ام روز من کمی دلگیرم از تو نه مامان از دیگران.امیدوارم دافعه ای که من دارم تو هیچ وقت نداشته باشی تا همیشه همه وقت وهمه جا همه دوستت داشته باشن.
27 ارديبهشت 1390

یه عصر دلگیر

گل دخترم امروز تب داری ومن نگرانتم.بت استامینوفن دادم شاید دکتر ببرمت.مدتیه کم اشتها شدی وخوب غذا نمی خوری.همیشه همین جوری هستی تا یکم خوب میشی مریض می شی.امیدوارم زود خوب بشی.انشاال.... ...
25 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهربان من می باشد