مهربانمهربان، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مهربان من

چرا؟

مهربان مامان تو فقط به یکی نیاز داری تا به چراهات جواب بده.بعضی وقتا تو جواب چراهات می مونم.اونقدر سوال می پرسی که نگو.امروز هم نرفتی مهد هی داری غر می زنی.دیشب هم پارک بودیم وکلی بازی کردی.گاهی وقتا نی نی میشی میگی من آراد شدم.ماشالا خیلی بلایی خدا بخیر کنه مامان. ...
22 ارديبهشت 1390

مهربان

امروز روز جالبی بود.مهربان ناگهان با دیدن کارت ملیم  شروع به گفتن اسم و فامیلم کرد.الان هم اسمشو رو کاغذ نوشتم وازش پرسیدم این چیه گفت مهربان. ...
15 ارديبهشت 1390

ماه من

امروز ١٢ اردیبهشت وروز معلم بود.تو وبابایی برام گل گرفتین چه گلهای زیبایی. امروز هم به خاله راضیه کادو دادی واون رو خوشحال کردی برای خانم مرداسی هم گل بردی وکلی خوشحالش کردی بعدش هم رفتیم خونه باباجون .حالاهم لالا کردی دخترم امیدوارم خواب خوب ببینی.بووووووووووووووووووووس . ...
12 ارديبهشت 1390

یه روز خوب خدا

گل مامان امروز دخمل خوبی بوذی و مامانتو اذیت نکردی.ایشالا هر روز همین جوری باشی.خاله راضیه هم گفت ماه بودی. ...
11 ارديبهشت 1390

مهربان گل مامان

تو فکرم که ای خدا این دختر سه ساله چقدر می فهمه ولی ما این جورفکر نمی کنیم.دیشب که تو ماشین بابا جون اهوازش بودو باباجون سر به سرش می ذاشت باباجون گفت میایم خونتون پیتزا بخوریم یهو مهربان گفت :ما الان خوابمون میاد میخوایم بخوابیموما کلی به این حاضر جوابی خندیدیم.
10 ارديبهشت 1390

بنفش

مهربان جون رنگ مورد علاقت بنفشه.همه چیز رو به رنگ بنفش دوست داری.لباس گیر سرو......بابا هم از کرمان برات هیچی نیاورد.یعنی پسته نمکدونی که دوست داری نبوده که بیاره.امروز هم هوا کلی خاکیه وتو حساب حوصلت سر رفته وما نمی تونیم بیرون بریم وداری با موبایلم ور میری.خدا کنه فردا بادوخاک نباشه وگرنه مهد هم نمی تونی بری.
10 ارديبهشت 1390

مهربان زیبا

من تازه از طریق خاله منا با نی نی وبلاگ آشنا شدم.خوشم اومدوحالا تصمیم دارم برات بنویسم .همه چیزو.این چقدر مهربونی به همون اندازه هم شیطونی بل بل زبونی و خلاصه کلی از این حرفا.امیدوارم وقتی بزرگ شدی خوشت بیاد.من توی این سه سال فرازو نشیب زیادی طی کردم اگر چه سخت بود ولی سپری شد .خیلی روز ها تنها با تو بودم و هیچ کس سراغی از ما نمی گرفت بخصوص وقتی بابا کرمان بود اما من وتو مثل دو شیرزن اون روزا رو طی کردیم.دغذغه من از جنس دغدعه خیلی از مادرا نبود.یادمه وقتی مریض می شدی مینداختمت رو شونم می بردمت دکتر.یه روز جمعه صبح خیلی زود تو اذر ماه امسال حالت خیلی بد شد با ماشین بردمت بیمارستان نفت اول صبح امپولت زدن ومن مونده بودم نگاه می کردم واون لحظه ...
10 ارديبهشت 1390

دخمل 3 ساله

مهربان 3 سالشه 25فروردین  تولدش بود.خیلی لج با وشیطونه.از دستش خسته شدم.همش میگه خودم.خیلی عصبی ام میکنه.الان لباس عروس تنشه می گه می خوام برم عروسی.
9 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهربان من می باشد