عزاداری در تاسوعا وعاشورا
دختر زیبای من دیروز روز بزرگی در تاریخ بود.روز عاشورا.من نمی دونم چرا ولی از بچگی حس خاصی در این ایام داشتم که هنوز هم دارم و خوشحالم که این حس زیبا رو هم به شما منتقل کردم .ما این ایامو میریم دزفول خونه باباجون .خاله هدیه و هدا هم بودن باهم نذری پختیم وکلی هم بازی کردی.خیلی بت خوش گذشت.به همراه بابا هیات رفتی و تو پخش نذری هم کمک کردی.آرادی هم بود ماشالا چقدر ناز شده وکلی شیرین کاری در میاره.کلی هم بازیگوشه اما تو خیلی دوستش داری وکلی مواظبش بودی.اینا بهترین خاطراتت میشه اما اینو بعدا متوجه می شی مثل ما که از اون ایام به نیکی یاد می کنیم اما خاطره ای بیش نیستن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی